جدول جو
جدول جو

معنی مایوس شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مایوس شدن
نومید شدن امید بر گرفتن نا امید گردیدن نومید شدن: محمود را آبله بر آمد... پس بر کیارق را نیز آبله بر آمد چندانکه از حیات او مایوس شدند
فرهنگ لغت هوشیار
مایوس شدن
ناامیدشدن، نومید گشتن، دل سرد شدن، وازده شدن، محروم شدن، ناکام گشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ دَ)
عیب ناک شدن. عیب پیدا کردن. دارای عیب و نقص شدن
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ دَ)
ناامید شدن. (ناظم الاطباء). نومید شدن: در اثنای آن حال محمود را آبله برآمد و فرمان یافت پس برکیارق را نیز آبله برآمد چندانکه از حیات او مأیوس شدند. (سلجوقنامۀ ظهیری، ص 36)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
کیپانیدن. (ناظم الاطباء). رغبت کردن. میل کردن: به غیر او مایل نمی شوم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315) ، کج گردیدن. خمیده شدن:
در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت
و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل.
حافظ.
مایل شدن از چیزی، منحرف شدن از تعادلی که قبلاً وجود داشت، همسطحی با آن چیز را از دست دادن:
چنان دو کفۀ سیمین ترازو
که این کفه شود زان کفه مایل.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ دَ)
مدروس گشتن. مدروس گردیدن. متروک و بی رونق شدن. از رواج افتادن وفراموش گشتن: و آن حکم و مواعظ... خود مدروس شود. (کلیله و دمنه). رجوع به مدروس گشتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از معیوب شدن
تصویر معیوب شدن
آکدار شدن دارای عیب و نقص شدن عیب ناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
اگرای گراییدن، کج شدن خمیدن میل کردن رغبت کردن گراییدن، کج شدن منحنی گشتن (ایهام بدو معنی)، در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل. (حافظ. 209)
فرهنگ لغت هوشیار
دو باخته شدن (نرد) باختن در بازی نرد بطوری که حریف همه مهره های خود را برداشته باشد و شخص مقابل هیچ مهره برنداشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسوس شدن
تصویر موسوس شدن
بوسوسه افتادن بهوس افتادن: (لب از ترشح می پاک کن برای خدا که خاطرم بهزاران گنه موسوس شد) (حافظ. 113)
فرهنگ لغت هوشیار
ور افتادن بر افتادن، کهنه شدن، ناپدید شدن، دیوانه شدن کهنه شدن، بی رونق شدن فرسوده شدن، ناپدید شدن، دیوانه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
سهشیدن درک شدن توسط یکی از حواس: گرز ها و تیغها محسوس شد پیش بیمار و سرش منکوس شد، (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محبوس شدن
تصویر محبوس شدن
زندانی شدن حبس شدن زندانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایوس کردن
تصویر مایوس کردن
نومید کردن دلسرد کردن نا امید کردن نومید ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مامون شدن
تصویر مامون شدن
در پناه بودن در زنهار بودن در زنهار بودن، امن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
حس شدن، ادراک شدن، دریافتن، احساس شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حبس شدن، زندانی شدن، توقیف شدن، بازداشت شدن، بندی شدن
متضاد: آزاد شدن، مرخص شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نومید کردن، ناامید کردن، محروم ساختن، وازده کردن، ناکام کردن
متضاد: امیدوار کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
واردشدن، وارونه شدن، برعکس شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
عیبناک شدن، عیب دار شدن، آهمند شدن، ناقص شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قابل لمس شدن، قابل درک شدن، ادراک پذیرشدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
انس گرفتن، اخت شدن، عادت کردن، آمخته شدن، خوگر شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خواهان شدن، طالب شدن، خواستار شدن، طالب شدن، شایق شدن، مشتاق شدن، علاقه مند شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ناامیدکننده
دیکشنری اردو به فارسی